اطلاعات اضاقي پست ها پيام ما: اولين نيستيم ولي بهترين خواهيم بود. |
|
تعداد بازديد 379
|
نويسنده |
پيام |
mahla
عضويت: 10 /10 /-622
|
پسر فوق العاده بامزه و دوست داشتنی بود. بهش می گفتن آدم آهنی ، یه جای سالم در بدن نداشت.
یک آبکش به تمام معنا بود. آن قدر طی این چند سال جنگ تیر و ترکش خورده بود که کلکسیون تیر و ترکش شده بود.
دست به هر کجای بدنش که می گذاشتی جای زخم و جراحت کهنه و تازه بود.
اگر کسی نمی دانست و جای زخمش را
محکم فشار می داد و دردش می آمد، نمی گفت مثلا (آخ آخ آخ آخ ) یا ( درد
آمد فشار نده) بلکه با یک ملاحت خاصی عملیاتی را به زبان می آورد که آن
زخم و جراحت را آن جا داشت.
مثلا کتف راستش را اگر کسی محکم
می گرفت می گفت: آخ بیت المقدس ، و اگر کمی پایین تر را دست می زد می گفت :
آخ والفجر مقدماتی و همین طور آخ فتح المبین ، آخ کربلای پنج و .. تا آخر
بچه ها عمدا اذیتش می کردند و صدایش را به اصطلاح در می آوردند تا شاید تقویم عملیات ها را مرور کرده باشند.
|
دوشنبه 28 مرداد 1392 - 17:13 |
|
تشکر شده از این مطلب : | 2 کاربر از mahla به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
roya / 818 / |
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.